نويسندگان



آثار تاریخی دو عاشق



دوستان عاشق



وضعیت ما در یاهو



آمار وب



امکانات





خاطره ای بیاد ماندنی

سلامی دیگر سلامی از جنس امید سلامی از جنس موج دریا به همه شما

من امروز میخوام یک خاطره جالب که چند روز پیشا برام اتفاق افتاد بنویسم

چند روز پیشا واسه درس خوندن رفته بودیم با دوستم پارک گفتم که یه چند روز دیگه کنکور دارم خلاصه رفتیم یه پارکی و نشستیم رو یه نیمکت کتاب و دفتر و خودکار و جزوات کلاس کنکورم در آوردیمو نشستیم به درس خوندن ساعتای 6 الی 7 بود که یکدفعه داشتیم می خوندیم البته بگما همشم درس نمخوندیم ریا نشه بین درس خوندنمونم دو کلام یا سه یا... کلام حرف میزدیم  یکدفعه دیدیم یه آقایی با چند تا پیرمرد تشریف اوردن نشتن رو نیمکت کناری آقاهه یه مرد خوشتیپ خوش هیکل (کمی چاق)بود بعد از چند دقیقه دیدیم شروع کردن اون آقا خوشتیپه(از این به بعد من اونو خوشتیپ فرض می کنم)با پیرمردها(که من از این به بعد بابا بزرگ ها فرضشون میکنم)گپ زدن و خندیدن ما هم که در حال خوندن خیر سرمون بودیم محو حرکات اونا شدیم.به دوستم گفتم من می رم یه آبی بخورمو بیام که در رفتم و در راه برگشتن پیش رفیقم بودم یدفعه دیدم اون خوشتیپ صدام میزنه و میخواد میوه بهمون بده رفتم و میوه (موز،سیب )ها رو ازش گرفتم البته اولش خیلی تعارف کردم اما بعد گرفتمو ازشون تشکر کردمو به سمت دوستم اومدم میوه ها رو دادم بش گفت تو نمخوری گفتم ننه بابا میترسم مسموم باشن خلاصه یه جوری خوردیم میوه ها رو خلاصه جونم واستون بگه گفتم نخیر اینجا نمشه بخونی پاشو پاشو بریم اونبر ما هم پاشدیم رفتیم اونبر.رفیقم گفت این خوشتیپه دیونست یه بار هم جایی بودیم همین حرکاتو انجام میداد بعد از حدودا 15 دقیقه خوندن یکدفعه دیدیم خوشتیپه شروع کرد با پدربزرگ ها آواز خوندن جوری که هوای پارک با آواز خوشتیپه پر شده بود لا مصب هم چه صدایی داشت من نزدیک بود گریم بگیره آخه چند روز دیگه کنکور داریم یه کسایی مثل این خوشتیپا نمذارن بخونیم گذشته از چیز نباشه خیلی اهل درس خوندنم نیستم ولی خلاصه حالا.محو صدای زیباش شده بودیم که دیدیم بله 20 دقیقه گذشته بود گفتم پاشو پاشو که فایده نداره پاشدیم رفتیم اونبر بخونیم که اونبرم زیبایی و خلاصه چیزای خودشو داشت دوستم گفت فایده نداره بریم خونه ما هم پاشدیم رفتیم خونه. من فک میکنم اون آقا خوشتیپه الکی خوش بوده اما دوستم میگه دیوونه بوده شما چی فکر می کنید تو قسمت نظرات بگید ممنون میشم

گوشه ای از زندگی سروش


[+] نوشته شده توسط Soroush در 16:38 | |







سروش

سلام به همه بر و بچ وب رویای عشق امروز میخوام خودمو معرفی کنم

من سروش هستم تو شهریور ماه به دنیا اومدم به قول همه دوستام 

خیلی احساساتی و زود رنجم تا یه چیز ناراحتم میکنه زود دپرس میشم

رشته تصحیلیمم کامپیوتر هستش  البته از نوع دیپلمش یه چند روز دیگه

هم کنکور دارم وای از دست این کنکورم دارم نفله میشم چون همش

پاپا و مامیم و قوم و خویش و خلاصه همه کس همش میگن بخون بخون

منم زیاد اهل خوندن نیستم خلاصه نفله شدم راستشو بخواین اخلاقمو

خودم زیاد نمی پسندم اما شاید برای بقیه خوشایند باشه چون از اون

پسرای خجالتی هستم خیلی هم اهل پوشیدن لباس تر و تمیز و قشنگ

و لوکس هستم خیلی هم اهل مهمونی هایی که سوت و کور باشه و من

غریبه، نیستم اما وقتی گیر بدن باید برم  باشگاهم میرم رشته آمادگی

جسمانی از دویدنم زیاد خوشم نمیاد ولی تو این رشته بین 15 تا 30

دقیقه می دوند خب فعلا همین آشنایی چند خطی بسه

قربون همتون سروش  


[+] نوشته شده توسط Soroush در 18:50 | |







اتفاق

سلام بچه ها چند روز پیش یه اتفاق برام افتاد خیلی ناراحت شدم جوری که الانم که دارم این مطلبو می نویسم دارم دیوونه میشم آخه شما بگین چرا همه اتفاقای ناخوشایند واسه من می افته من که نمدونم خدا از من چی دیده که همش داره با من اینکارا رو میکنه البته بازم خودش (اوستا کریم)میدونه داره چی کار میکنه اما تو این موندم تا کی میخواد منو ناراحت و دپرس کنه

سروش


[+] نوشته شده توسط Soroush در 18:42 | |







دیگه پشیمونی فایده نداره

غصه خوردنت دیگه فایده نداره

یادته گفتم چقد دوست می دارم

یادته گفتم می مونم به پات تا همیشه

اما نفهمیدی و رفتی سراغ دیگری

رفتی و دلتو دادی به دیگری

حالا اومدی و پشیمونی

بذار بگم بفهمی،درد دلمو بفهمی

دیگه نمیخوامت دیگه نمیخوامت

دیگه نمیخوامت و میمونم تو قلبت تا همیشه

 


[+] نوشته شده توسط Soroush در 13:46 | |







بازیچه

براش یه بازیچه شدم هی سر کارم میذاره

کم کم داره پاشو رو دل غمناکم میذاره

 

داره میره انگار نه انگار این حوالی منو داره

منو داره و اینجوری می خواد تنهام بزاره

 

بزار بگم فاصله بین من و تو جدایی معنا نمیشه

اون حرفای قشنگت می مونه تو قلبم همیشه

 

 


[+] نوشته شده توسط Soroush در 12:54 | |







عشق و تنهایی

عشق کدوم عتیقه ای تونسته اینجورت کنه

تونسته تو رو از من اینجوری دورت کنه

خیال نکن مث تو کم بیارم

یا اینکه برمو روزی تنهات بذارم

من با تو خیلی فرق دارم،قد زمین تا آسمون

هیچوقت نمیشه جایی تنهات بزارم

 


[+] نوشته شده توسط Soroush در 1:46 | |







تموم هستی ام

دوسِت دارم اندازه ی یه دنیا

نمی خوام بی تو باشم توی دنیا

معرفتو ازم نگیر ای تموم هستی ام

ببین ببین من با تو چقد سر مستی ام

کنج دلم چقد ترانه دارم

نگاهی پر از نگاه عاشقانه دارم

توی وبلاگم می نویسم I Love you

تا ببینی چقد دوسِت می دارم

گاهی منو صدام کن که دِپرِسم

بگو که عاقبت بهت می رسم


[+] نوشته شده توسط Soroush در 1:36 | |



صفحه قبل 1 صفحه بعد